بازی میانجیها به کجا میرسد؟
در روزهای گذشته، محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، در نشستی در واشنگتن تأکید کرد که دوحه در تلاش است تا مذاکرات ایران و آمریکا به مسیر خود بازگردد. او در شورای روابط خارجی گفت: «ما در تلاش برای تعامل با ایران و آمریکا هستیم تا مطمئن شویم مذاکرات به مسیر خود بازمیگردند.»
صبح نو نوشت: امکان بازگشت تهران و واشنگتن به میز مذاکره در این مقطع را باید «باز» اما «به شدت مشروط و شکننده» توصیف کرد؛ چون هم پیامهای میانجیها پرشمار شده، هم تهران عملا سقف مطالبات و خط قرمزهای خود را بالاتر برده و هم آمریکا (در روایتهای نزدیک به ترامپ) دوباره زبان ضربالاجل و تهدید را روی میز گذاشته است. این ترکیب یعنی فضا نه کاملا بنبست است و نه به سمت توافق بزرگ حرکت میکند؛ بیشتر شبیه دورهای موقت از «مدیریت تنش» است تا زمانی که تصویر امنیتی غزه، لبنان و خلیج فارس روشنتر شود. این را میتوان از کنار هم گذاشتن تحرک قطر، خط عمان، ورود غیرمنتظره مصر و رفتار اخیر آژانس با ایران دید.
تحرکات تازه در مسیر میانجیگری
در روزهای گذشته، محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، در نشستی در واشنگتن تأکید کرد که دوحه در تلاش است تا مذاکرات ایران و آمریکا به مسیر خود بازگردد. او در شورای روابط خارجی گفت: «ما در تلاش برای تعامل با ایران و آمریکا هستیم تا مطمئن شویم مذاکرات به مسیر خود بازمیگردند.»
قطر این پیام را زمانی مخابره کرد که همزمان، رژیم صهیونیستی در رفح آتشبس را نقض و مناطق مختلف نوار غزه را هدف قرار داده بود. آلثانی تأکید کرد آنچه در غزه رخ داده «ناامیدکننده» است و دوحه برای مهار آن تلاش کرده است. این موضع نشانهای روشن از تمایل قطر برای حفظ نقش میانجی در منطقه است؛ بهویژه در پروندهای که هم ابعاد امنیتی دارد و هم اقتصادی و سیاسی. دوحه به خوبی میداند که در فضای پس از جنگ غزه، نقش میانجیگریاش زیر سوال رفته و برای احیای این جایگاه، نیاز دارد دوباره بهعنوان «دروازه گفتوگو» شناخته شود. روز گذشته خبر سفر «غیرمنتظره» عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان به عمان منتشر شد؛ اما در همان روز این خبر به سرعت تکذیب شد. این تکذیب اهمیت دارد، زیرا نشان میدهد تهران میخواهد کنترل روایت را از دست رسانههای حاشیه خلیج فارس نگیرد و القا نکند که برای پاسخ به پیام ترامپ عجله دارد.
تهران در سالهای اخیر بارها مسیر عمان را برای تبادل پیام با غرب و آمریکا انتخاب کرده، اما همواره کوشیده است این ارتباط را «غیررسمی و کمصدا» نگه دارد تا از سوءتعبیر یا بهرهبرداری سیاسی جلوگیری کند.
در همین حال، برخی رسانههای عربی و غربی گزارش دادند که ایران از طریق عمان پیامی از دولت ترامپ دریافت کرده است؛ پیامی که در آن واشنگتن تمایل خود را برای ازسرگیری گفتوگوهای هستهای ابراز کرده است. این وضعیت یادآور مدل مارس ۲۰۲۵ است؛ همان زمانی که ترامپ پیامی ارسال کرد و ایران پاسخ «محدود و غیرمستقیم» داد. همزمان، مصر نیز وارد پرونده هستهای ایران شده است. طبق گزارش روزنامه «الاخبار» لبنان، قاهره با هماهنگی عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر، تماسهایی میان وزیر خارجه این کشور، همتای ایرانیاش عباس عراقچی و رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی برقرار کرده است. هدف از این تماسها، کاهش تنش در روابط ایران و آژانس و جلوگیری از شکلگیری بحران جدید در خاورمیانه عنوان شده است.
چرا میانجیها همزمان فعال شدهاند؟
میانجیگریهای قطر، عمان و مصر همزمان و به دلایل متفاوتی فعال شدهاند. دوحه بعد از جنگ غزه و ضربهای که اسرائیل به مسیر میانجیگریاش زد، به شدت نیاز دارد ثابت کند هنوز بازیگر مؤثری است. وصل کردن غزه به پرونده ایران و آمریکا برای قطر نوعی احیای نقش محسوب میشود؛ بهویژه وقتی تأکید دارد که هر دو طرف قبول دارند آتشبس در غزه باید پابرجا بماند.
عمان نیز همان کانال سنتی انتقال پیامهای غیرعلنی است. اینکه هر چند ماه یکبار خبر «مذاکره در عمان» منتشر و بعد فورا تکذیب میشود، بیشتر نشان میدهد گفتوگوها در سطح «پیام و تست فضا» باقی مانده است نه نشست رسمی. خود وزیر خارجه عمان هم چند بار گفته بود نشست برنامهریزیشده لغو شده، اما مسیر دیپلماسی همچنان باز است.
ورود قاهره اما پیام سیاسی خاص خود را دارد. مصر نمیخواهد همه امتیاز میانجیگری ایران را قطر و عمان ببرند و از سوی دیگر میخواهد از مسیر آژانس وارد پرونده شود تا ابعاد فنی را از سیاسی جدا کند. برای تهران، این نقش قاهره مثبت تلقی میشود، زیرا به ایران اجازه میدهد بگوید درباره غنیسازی با غرب معامله نمیکند، بلکه صرفا همکاریهای فنی را در سطح عادی نگه میدارد.
گفتوگو بله، تحت فشار نه
ایران بعد از حملات اسرائیل و پاسخهای موشکی، به دنبال تثبیت بازدارندگی نظامی است و نمیخواهد در اوج تنش منطقهای، امتیاز هستهای بدهد. بنابراین سطح همکاری خود با آژانس را به سطح «نظارت عادی» کاهش داده و میگوید با توجه به سوءاستفاده غرب از مکانیسم ماشه، الزامی برای اجرای نظارتهای استثنایی ندارد.
در این فضا، پیام تهران به غرب روشن است: «گفتوگو بله، تحت فشار نه.» هم در پاسخ به نامه ترامپ در مارس ۲۰۲۵ و هم در مواضع اخیر، تهران اعلام کرده است که مذاکره باید غیرمستقیم، محترمانه و بر پایه منافع متقابل باشد. تهدید به بمباران یا تعیین مهلت دو هفتهای - آنگونه که بیژن کیان، عضو کمیته امنیت ملی دولت ترامپ، گفته بود - از نگاه تهران صرفا جنگ روانی است.
بر همین اساس، ایران مسیر گفتوگو را باز نگه داشته، اما با احتیاط حرکت میکند. به گفته برخی رسانه ها، سناریوی محتملتر از نگاه تهران، توافقی «کوچک، سریع و فنی» است نه توافق «بزرگ و سیاسی» در این مدل، ایران ممکن است اجازه ازسرگیری بخشی از نظارتهای فنی آژانس را بدهد یا درباره سطح غنیسازی اطلاعاتی ارائه کند؛ در مقابل، آمریکا یا اروپا برخی محدودیتهای مالی و نفتی را کاهش دهند.
اما بازگشت به برجام ۲۰۱۵، در شرایطی که اسرائیل هر هفته آتشبس در غزه و جنوب لبنان را نقض میکند، از دید تهران غیرمنطقی و غیرقابل اعتماد است.
دوگانگی ترامپ و رفتار سلطهگرانه واشنگتن
روایتهای نزدیک به تیم ترامپ در ماههای اخیر دوگانه بودهاند. از یک طرف، کاخ سفید از مسیر عمان پیام میفرستد و حتی افرادی چون استیو ویتکاف را به نشستهای غیررسمی عمان میفرستد تا نشان دهد مسیر دیپلماتیک باز است. از طرف دیگر، همان جریان با تهدیدهای آشکار نظامی تلاش دارد ایران را پای میز مذاکره بکشاند و امتیاز بگیرد.
این دوگانگی همان چیزی است که تهران آن را «رفتار سلطهگرانه» مینامد و معتقد است تا این رویکرد تغییر نکند، هیچ مذاکرهای سودمند نخواهد بود.
واشنگتن در عمل به دنبال «دستاورد محدود» است؛ برای مثال، توقف غنیسازی ۶۰درصدی یا نصب دوباره دوربینهای آژانس بدون دادن امتیاز ملموس اقتصادی. اما از نگاه ایران، این رویکرد نهتنها ناکافی، بلکه تکرار همان سیاست فشار است که پیشتر شکست خورده است.
میدان غزه و مانع اسرائیل
درحالیکه قطر و عمان در تلاشاند کانال گفتوگو را باز نگه دارند، آنچه سهشنبه در رفح رخ داد - نقض آتشبس توسط ارتش اسرائیل و حملات گسترده به مناطق مسکونی - عملا یادآور شکنندگی همه مسیرهای دیپلماتیک است. از دید قطر، این حادثه «ناامیدکننده» بود؛ اما از منظر تهران، نشانهای دیگر از این واقعیت است که تا وقتی اسرائیل به عملیات نقطهای و هدفمند خود ادامه میدهد، هیچ فضایی برای سرعت دادن به امتیازدهی هستهای وجود ندارد.
به بیان دیگر، میدان غزه و جنوب لبنان به اهرم واقعی ایران در میز مذاکره تبدیل شدهاند. هر میانجی که بخواهد نقشی ایفا کند - چه قطر، چه عمان یا مصر - باید ابتدا بتواند آتش اسرائیل را مهار کند. در غیر این صورت، هر پیام دیپلماتیکی از همان ابتدا در سایه دود و آوار بیاثر میشود.
آیا توافق مجدد ممکن است؟
پاسخ کوتاه، «بله» است، اما نه در قالب برجام ۲۰۱۵ و نه حتی در چارچوب تفاهمهای سال ۲۰۲۲. محتملترین سناریو برای ماههای آینده، وضعیتی محدود و تدریجی است: ایران و آژانس چند گام فنی کوچک برمیدارند، مصر و عمان این گامها را به واشنگتن و اروپا منتقل میکنند، قطر مسیر سیاسی را زنده نگه میدارد و تلاش میکند بحران غزه را در حد «آتشبس شکننده» تثبیت کند و ترامپ نیز تهدیدهای خود را در سطح رسانهای ادامه میدهد تا فضا را در اختیار داشته باشد.
در این چارچوب، میانجیها هرکدام نقشی دارند: قطر برای حفظ مسیر سیاسی، عمان برای انتقال پیامهای حساس و کاهش سوءتفاهمهای امنیتی و مصر برای کنترل بُعد فنی و حقوقی پرونده.
اگر این سه مسیر بهطور همزمان فعال بمانند، میتوان گفت احتمال خطای محاسبه در منطقه کاهش مییابد و تهران و واشنگتن شاید بتوانند در نهایت به تفاهمی محدود، اما کاربردی برسند.
تا آن زمان، دیپلماسی منطقهای در وضعیت «تعلیق فعال» باقی خواهد ماند؛ وضعیتی که در آن همه میکوشند از درگیری بزرگ جلوگیری کنند، اما هیچکس هنوز به صلح بزرگ باور ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید